رهی معیری | رباعی "فریبا"

ساخت وبلاگ
دیدم او را آه بعد از بیست سالگفتم : این خود اوست، یا نه، دیگری ستچیزكی از او در بود و نبودگفتم : این زن اوست ؟ یعنی آن پری ست ؟هر دو تن دزدیده و حیران نگاهسوی هم كردیم و حیرانتر شدیمهر دو شاید با گذشت روزگاردر كف باد خزان پرپر شدیماز فروشنده كتابی را خریدبعد از آن اهنگ رفتن ساز كردخواست تا بیرون رود بی اعتنادست من بود در را برایش باز كردعمر من بود او كه از پیشم گذشترفت و در انبوه مردم گم شد اوباز هم مضمون شعری تازه گشتباز هم افسانه مردم شد او#حمید_مصدق رهی معیری | رباعی "فریبا"...
ما را در سایت رهی معیری | رباعی "فریبا" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : onhdlk بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 1 خرداد 1403 ساعت: 15:55